تولدت مبارک پسر یک ساله من

سلام جون دلم ببخشید که اینقدر دیر دارم برات از تولدت می نویسم الان هم که امدم اینجا مثل یه فرشته خوابیدی و امیدوارم بخوابی تا بتونم این مطلب و کامل بنویسم و عکسهای تولدت رو برات بذارم عمرم

کوچولوی یک ساله من 7 مهر روز جمعه شام به مناسبت تولدت مامان مهوش و بابا عطا مادرجون و بابا حاجی خاله مهکامه و عمو عماد و امیرجواد عمو حامد و فرینازجون و آرتا عمه هایده و عمو مهران و هاتف(متین نیومد مونده بود خونه درس بخونه)عمو خدایار و خاله لیلا و سام خاله عادله و عمو آرش دعوت بودن.

من تم بادکنکی رو برای تولدت انتخاب کردم و خاله معصومه خاله خوب و هنرمند برای ما این تم و طراحی کرد بینهایت قشنگ شد همونجوری که میخواستم.

وقتی بابا حسام طرحهای خوشگل و  چاپ کرد و برام آورد منم شروع کردم به قیچی زدنشون حدود یک هفته ای مشغول بودم هر موقع خواب بودی یا مشغول بازی میشدی منم می امدم سر وقت کارای تولدت روبانهای خوشگل خریدم و ریسه ها رو درست کردم خیلی برای اینکار ذوق داشتم خیلی خوشگل شدن 4شنبه شب وقتی بابا حسام از مغازه امد تزئینات تولدت رو وصل کردیم عالی شدن بادکنکهارو گذاشتیم روز جمعه باد کنیم.

جمعه شب همه امدن شب خیلی قشنگی بود هزار مرتبه خدا رو به خاطر فرشته کوچولوئی که بهمون داده شکر کردم به خاطر شیطنت هات به خاطر خنده هاتبه خاطر معصومیتت به خاطر وجود قشنگت که زندگی مارو گرم و گرمتر کرد وای که چقدر تو ماهی عزیزم.

اون شب برای ما رقصیدی خیلی آقا بودی پسرم همیشه خوب و آرومی عاشقتم.

یه کوچولو از کیکت هم خوردی شام تولدت هم خوردی با اسباب بازیهات بازی کردی.خیلی شب قشنگی بود و به لطف خدا همه چی خوب پیش رفت.

دست بابا حسام هم درد نکنه که همیشه و در همه حال از هیچ کمکی دریغ نمیکنه.

  عزیزم میخوام اینجا چند تا از عکسهای خوشگل تولدت رو بذارم.

پسر گلم از طرف شما از همه مهمونا بابت کادوهای خوشگلشون تشکر کردم عکس هدیه هات و اینجا میذارم.