نارنجستان نور
جمعه 12 اسفتد ساعت 7 غروب من و بابا حسام با پسر گلمون رفتیم نور می خواستیم شام و بیرون بخوریم یه سر رفتیم آدیداس هم من هم بابا حسام کتونی آدیداس خریدیم شام رفتیم نارنجستان نور موقع شام خیلی نق نق کردی نمی دونم چت شده بود گلم خیلی بد اخلاق شده بودی بابا حسام بغلت کرد تا من بتونم شام بخورم منم سریع شام و خوردم و بغلت کردم امدم تو ماشین تا بهت شیر بدم بابا هم تو این فاصله شام و خورد و امد. تو هم شیر خوردی و تا آمل خوابیدی فکر کنم خیلی خسته شدی گلم ببخشید بووووس
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی