حامیحامی، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 24 روز سن داره

گل پسر مامان مریم و بابا حسام

روز عید قربان و گوشت قربونی

1390/8/17 20:31
443 بازدید
اشتراک گذاری

جون دلم امسال هم مثل هر سال روز عید قربون بابا حسام قربونی داشت از سالی که من و بابا حسام عروسی کردیم هر سال روز عید قربون قربونی می کنیم ولی امسال با سالهای دیگه فرق داشت حامی ما شیرینی زندگی ما هم به خانواده ما اضافه شد خدااااااااااااااااایاااااااااااااااااا شکرت هزار مرتبه شکرت

گلم روز عید قربون خونه ممسی و بابا عطا بودیم ظهر من و بابا حسام گوشت قربونی رو تقسیم کردیم تو خونه ممسی و باباعطا خواب بودی.niniweblog.com

ساعت 6:30 غروب امدیم خونه اولش خیلی سرحال بودی عمرمکلی برام خندیدی و با هم بازی کردیم 

niniweblog.com

اما ساعت 9 شب دل پیچه ات شروع شدتا 3 نیمه شب طول کشید من و بابا حسام هر کار می تونستیم کردیم اما فایده ای نداشت تو آروم نمی شدی کم مونده بود اشکم در بیاد.niniweblog.com

من و بابا خیلی نگران شده بودیم بهت گریپ میکسچر دادیم خوب نشدی دکتر زهستانی گفته بود اگه دردت شدید بود و خیلی بی قراری کردی بهت 8 قطره استامینوفن بدیم ما هم همینکارو کردیم تا آروم بشی و بخوابی ساعت 3 شد گلم وقتی خوابیدی خیلی تند نفس می کشیدی نگران شدم یک ربع 20 دقیقه بالای سرت نشستم

niniweblog.com

تا مطمئن شم که خوبی بعد خوابیدم خیلی اذیت شدی عمرم تا ساعت 7 صبح بیدار نشدی خیلی خسته شده بودی جااااااااااااااااااان منی دوست داااااااااااااااااااااااارم یه دنیاااااااااااااااااااااااااا

                                        niniweblog.com 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامی مائده
17 آبان 90 20:43
اخی عزیزممممم ایشالا دیگه دل درد و دل پیچه سراعت نیاد عزیز خاله
مامان مهراد
17 آبان 90 22:49
حتما مامانی ناپرهیزی کرده دلت اوخ شده هان از دست تو مامانی میبوسمت
یاسمن مامان رادین
21 آبان 90 3:06
نذرتون قبول باشه گلم. ایشالا سالهای سال در کنار هم شاد و سالم باشین عزیزم.