حامیحامی، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 22 روز سن داره

گل پسر مامان مریم و بابا حسام

اولین مسافرت حامی(26اذر)

1390/10/11 19:53
382 بازدید
اشتراک گذاری

سلام جون دلم جمعه 25 آذر وقتی بعد ازظهر از خواب بیدار شدی دیدم روی صورتت جوشهای ریز زده اول فکر کردم به خاطر گرماست چون خونه ما خیلی گرمه و پسر کوچولوی ما هم خیلی گرمائیه اما وقتی داشتم پوشکت و عوض می کردم دیدم تمام تنت از این جوشهای ریز قرمز زده خیلی ترسیدم خیای زیاد به منشی دکتر زهستانی زنگ زدم گفت چیزی نیست شاید به خاطر تبی باشه که چند روز پیش داشتی اما بازم نگران بودیم هم من هم بابا حسام ساعت تقریبا 10:30 شب بود وقتی پوشکت و باز کردم دیدم تو پی پی ات رگه های خون هست من و بابا خیلی ترسیدیم دوباره زنگ زدم به منشی گفت احتمالا به لبنیات آلرژی نشون داده بابا حسام هم رفت تو اینترنت و سرچ کرد حساسیت به پروتئین گاوی باعث میشه تو مدفوع رگه های خون باشه.تا صبح نتونستم خوب بخوابم فقط می خواستم زودتر صبح بشه و بریم دکتر ساعت 10:30 رفتیم دکتر که اگه آقای دکتر گفت چیزی نیست بعد از ظهر طبق برنامه مون بریم تهران.

خداروووووووووووووشکر خدارو هزار مرتبه شکر که چیزی نبود دکتر تا تنت و دید ازم پرسید ماهی خوردم گفتم آره دیروز ناهار ماهی خوردم گفت بچه ات به ماهی آلرژی دادهگفت دیگه ماهی نخورم وقتی هم گفتم تو پی پی ات خون بود گفت لبنیات رو هم دو هفته قطع کنم بعد دو هفته کم کم شروع کنم خیلی خوشحال شدم که چیز مهمی نبود محکم بغلت کردم و امدم تو ماشین نشستم تا به بابا حسام هم بگم تا خوشحال شه.

به ممسی و بابا عطا هم خبر دادیم که بعد از ظهر راه می افتیم به سمت تهران .

ساعت 4 راه افتادیم کریر و صندلی عقب ماشین بستیم و بهت شیر دادم و گذاشتیمت تو کریر و کمر بندت و بستیم و راه افتادیم فدای گل پسرم بشم که چه آقا بود و تمام راه و خوابیده بودوقتی به رودهن رسیدیم امدم صندلی پشت نشستم و از کریر درت آوردم و بهت شیر دادم تهران که رسیدیم بیدار شدی چون خوردیم به ترافیک گلم اما اذیت نکردی خیلی آقا بودی

ساعت 8 رسیدیم خونه ممسی و بابا عطا خیلی خوشحال شدن دیدنت خدارو شکر که همه چی خوب پیش رفت.ممسی بردت حمام و مثل دسته گل شدی اما برای خواب یه کم اذیتمون کردی خیلی خواب داشتی اما نمی خوابیدی جونم.

من و بابا حسام اندازه تمام دنیا دوسسسسسسسسسسست داریییییییییییییییییییییییم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامی مائده
16 دی 90 16:07